عمه شب محبوب امشب

معلوم حالم خوب امشب

می کوبه قلبم مثل گنجیشک

عمه دلم آشوب امشب

بابام می خواد بیاد...

عمه ببین که جای اون دست

سرخی هنوز رو گونه داره

اگه داشته باشه هنوز خوب،  بابام می خواد بیاد، با سیلی صورتم سرخ مونده باشه

عمه ببین که جای اون دست

سرخی هنوز رو گونه داره

بابام داره امشب میادش

آی بچه ها کی شونه داره؟

تاریک اما خیلی خوبه

چرا خوبه تاریکه....

مهتاب امشب نیست عمه

چرا عزیزم؟

بابام من و اینجور ندیده

موهام مرتب نیست عمه

رخت هام مرتب نیست عمه

از درد لب هام زیر دندون

زخم توی لب هام میسوزه

شب ها چقدر سرده خرابه

عمه کف پاهام میسوزه

کاشکی مدینه بودیم عمه

ای کاش نامحرم نداشتیم

مرهم نداریم کاش می شد

معجر رو زخمامون میذاشتیم

عمه بابا بیاد خرابه

 منم باهاش میرم ایشاالله

بابام بیاد میگم بهش که

عمه یه پا مرد ماشاءالله

میگم بهش وقتی که رفتی

عمه به جای ما کتک خورد

افتادم از رو ناقه اون شب

با مشت دندونام ترک خورد

افتادم و از حال رفتم

من خواب بودم با لگد زد

اصلاً نفهمیدم چی شد

بابا خلاصه خیلی بد زد

یه جوری زد، بابا توی تاریکی نمی دیدم دست از کجا میاد

خیلی دیگه بی حوصله ام من

بابام خیلی دیر کرده

کاری براش پیش اومده

یا موهاش به نیزه گیر کرده

یه جوری گریه کرد،  یزید ملعون از خواب بیدار شد، تا اون لحظه گریه ی بلند قَدِقَن بود، دیگه همه دل و زدن به دریا های های گریه کردن، اون نانجیب از خواب بیدار شد، چه خبره؟ بچه ی حسین بیدار شده، بهونه ی باباش رو گرفته. گفت: خوب سر باباش رو براش ببرید ما بتونیم بخوابیم..... حالا توی خرابه چه خبره؟

یه حسی داره میگه الان

جونم به روی لبهام اومد

عطر بابام بوی سیب

عمه کمک کن بابام اومد

سر رو آوردن جلوش گذاشتن روی زمین، گفت: هذا رأسُ مَنْ؟ قالوا هذا رأس أبیک. اینم بابات یا أبتاه ! مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ محاسنت رو کی خونی کرده؟ مَن ذا الذی قطع وریدک؟ رگ گردنت رو کی بریده؟ مَن ذا الذی أیتمنی على صغر سنّی ؟ من و چرا یتیم کردن؟کی این کارو کرد؟بابا کی یتیمت رو بزرگ کنه؟کی برای این زن های بی کس موند؟ یه نگاه به اینها بکن ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّریف لب روی لب های بابا گذاشت...

گم کردم عمه دست و پامو

جونی نموده توی دستام

عمه مراقب باش نیوفته

بابام رو بگذار روی پاهام

بابا سلام ویرونه مون رو

امشب چراغون کردی بابا

سنگین شده سایه ات عزیزم

یاد غریبون کردی بابا

حالا می خواد گله کنه: بابا، بابا

 بابا نیاوردی عمومو

شکوه به عباست کنم من

چشمام نمی بینه که باید

با دست احساست کنم من

چشمام نمی بینه که با دست

دارم پی چشمات می گردم

تو حسرت یک بوسه مردم

دارم پی لب هات می گردم

من چی شدم تو چی شدی وای

بر باد رفته آرزوهام

تو بوی خون روی موهات

من بوی دود روی موهام

دروغ هر کی گفته

ما پیش دشمن کم آوردیم

بابا خیالت جمع باشه

بابا غذا دادن نخوردیم

اما بابا ازتو چه پنهون، ان شاءالله دخترت رو ببخشی، چاره ای نبود، بابا جان

توی کوچه های شام تا مرگ

با عمه ها صد بار رفتم

از تو چه پنهون تا رسیدیم

بابا بگم؟ بازار رفتم

بابا همین غروبی پیش دختر بچه ها رفتم

گفتم منم بازی ولی آنها هولم دادند

نبودی تو بابا،  ز هر گوشه غم ریخت

ببین جای خالیت،  چه خاکی سرم ریخت

امروز روز عاشورای رقیه است، آروم نباش

با قد خمیده

موهام زد سپیده

ببین کار زجر و ،  قیافه ام به هم ریخت

ببین دندونامو، یه جور زد اونم ریخت

بابا این و فقط به تو نشون میدم

ببین زیر چادر، موهام هم یه کم ریخت

بابا این رخت و لباسم، خنده داره مگه نه؟

بابا این التماسم، خنده داره مگه نه؟

هر جا می زدن،  هر جور می زدن

با سنگ می زدن، با چوب می زدن

مردا می زدن،  زن ها می زدن

هی گفتم پاهام،  با پا می زدن

می خوردم زمین،  اما می زدن

کافی بود بگم: زهرا می زدن

یه چند روزی بعد کبودی پلک هام

رسیدم به شهر پُر از زخم و دشنام

دلم خواست بمیرم،  تا نذری نگیرم

من از یک غریبه،  تو دروازه ی شام

اول صدا زد: مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ بابا یه سئوال داشتم از عمه ام، حالا جوابش رو گرفتم،  بابا شب عاشورا دیدم همه خضاب کردن، گفتم:عمه بابام چرا خضاب نکرد؟عمه درست جوابم رو نداد، گفت:بابات عزادار،  حالا نگاه میکنم:محاسنت غرق خون، بابا: مَن ذا الذی قطع وریدک؟ بابا لحظه ی آخر بچه ها بهم گفتند :عمه بجای اینکه صورتت رو ببوسه، زیر گلوت رو بوسه زده، هی تو راه به خودم میگفتم:یعنی چرا عمه زیر گلوی بابامو بوسیده؟من نشنیدم تا حالا کسی زیر گلوی کسی رو  تو وداع ببوسه،  تا نگام به رگ های بریده افتاد،  آخ قربونت برم کی رگ های گردنت رو بریده؟ یه نگاه به لب های باباش کرد،  بابا جواب سئوال سومم رو هم گرفتم،  بابا دیدم هی چوب خیزران بالا میره، گفتم:عمه کجا رو دارن چوب میزنند؟ دست جلو چشمام گرفت،  وضعت فمها على فمه الشّریف لب هاشو گذاشت رو لبهای بابا،  حسین..... یا أبتاهُ،  لَیْتنی کنت لَک الْفِداء بابا ای کاش من زودتر برات مرده بودم،  یا أبتاهُ،  لَیْتنی کنت قَبل هذا الْیَومِ عمیاءَ. کاش کور شده بودم تو رو اینطور ندیده بودم،  حتّى غشی علیها غش کرد اینقدر گریه کرد، وقتی صداش افتاد همه اومدند دورش،  فلمّا حرّکوها هی تکونش دادند،  آی خانم جان، عزیزم، دیدن دیگه صداش بلند نشد، ای وای.....


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 اسفند 1394برچسب:, | 21:11 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

 

 

 

هوا هوایکربلا، هوای بین الحرمین

هوای شور و مستی و، هوای گریه بر حسین

دلم دوباره پر زده، شبیه این کبوترا

حس می کنم پر می کشم، تو آسمون کربلا

از تو ممنونم، نکردی جوابم

با حال خرابم، تو جمع گداها، تو کردی حسابم

سالار زینب، امیری حسینم

و نعم الامیرم،،و نعم الامیرم

-------------------

خیلی دلم تنگه برا، شهر حنون عاشقا

تموم هستیمو بگیر، منو ببر به کربلا

از غم دوری حرم، رسیده جونم به لبم

تموم دل خوشیم اینه، نوکر بی بی زینبم

از تو میخونم، فدای تو جونم

دل پریشونم، که میگذره با تو، شبای جنونم

از تو میخونم، تویی کس و کارم

مه شب تارم، به غیر تو آقا، کسی رو ندارم

سالار زینب، امیری حسینم

و نعم الامیرم،،و نعم الامیرم

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 اسفند 1394برچسب:, | 21:3 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

                                                      http://www.jahaniha.com/wp-content/uploads/2013/11/pic439_www.jahaniha.com_1.jpg

سینه زدن برای تو با من با من

اذن زیارتم آقا با تو با تو

گریه تو روضه های تو با من با من

قبر و قیامتم آقا با تو با تو

شب اول قبرم منو تنها نذاری

آرزومه تو قبرم رو چشام پا بذاری

حسین آقام آقام آقام (تکرار)

اسم منو خدا نوشت مجنون مجنون

اسم تو رو خدا نوشت لیلا لیلا

طایفه های ما همه نوکر نوکر

طایفه شما همه آقا آقا

بگیر دستمو آقا که یه عمر گداتم

شبا خواب می بینم که توی کرب و بلاتم

حسین آقام آقام آقام (تکرار)

دستم از ضریحت کوتاهه

تا حرم تو خیلی راهه

ذکرم یا اباعبدالله

رویامه رویامه رویامه

کربلا آخر دنیامه

حسین بن علی آقامه آقامه

ثارالله ثارالله ثارالله یا اباعبداله

تو لیلایی و من مجنونت

پدر و مادرم قربونت

عشقمه گنبد و ایوونت

اشک و شور و شین دوست دارم

اربابم حسین دوست دارم

بین الحرمین دوست دارم

رویامه رویامه رویامه

کربلا آخر دنیامه

حسین بن علی آقامه آقامه

ثارالله ثارالله ثارالله یا اباعبداله

عشق کربلا بیچارم کرد

توی روضه ها آوارم کرد

سینه زن علمدارم کرد

سقایی سقایی سقایی

سومین پسر زهرایی

خیلی تو شبیه مولایی زیبایی

رویامه رویامه رویامه

کربلا آخر دنیامه

حسین بن علی آقامه آقامه

ثارالله ثارالله ثارالله یا اباعبداله


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 اسفند 1394برچسب:, | 20:51 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

 

اين باديه را از شوق شما دويده

قطع قلبي هذه الصحراء شوقا لكم

پيش از خود من، قلبم به حرم رسيده

حيث أنه وصل الی حرمکم قبلي

با اذن امام هشتم

بإذن الإمام الرضا

با لطف كريمه ي قم

وبلطف من كريمة قم

راهي شده اند اين مردم

انطلق هذا الحشد

اگرچه عازم قبر شهيد كربلا هستيم

برغم أننا نتجه لزيارة قبر شهيد كربلاء

به هر موكب، نمك گير امام مجتبى هستيم

لكن بكل موكب قد من علينا بكرمه الامام حسن المجتبى

 همين پاي پياده، پر از عزم و اراده، مهياي جهاده

إن هاتين القدمين، بكل عزم و إرادة، ممهدتان للجهاد

ناموس خدا از شام بلا در راهست

إن ناموس الله آتيات من شام البلاء

با شور و نوا بين اسرا در راهست

آتيات و هن ملیئات بالحماس و الشوق بين الأسراء

با محنت و غم مي آيند

یأتين بكل محنة

پشت سر هم مي آيند

واحدة تلو الأخرى

مشتاق حرم مي آيند

یأتين شوقا الی حرمک

به قربانگاهِ دلدارش، رسيده زينب كبرى

وصلت العقيلة إلى مذبحة حبيبها الحسين

نگيرد كاش، حسين از او، سراغ دختر خود را

يا ليت الحسين لا يسألها عن طفلته

 امير سر بريده، حسين اي نور ديده، بيا مهمان رسيده

أيها الأمير المذبوح، يا حسين يا ضياء كل عين، أقبل فزوارک قد وصلوا

*********

مِنّا لَكَ يا شَمْسَ الشُّهدا السّلام

اي خورشيد شهيدان! از جانب ما سلام بر تو

شَوقاً لكَ يا مولايَ تَطيرُ الأقدام

گام هاي مان به شوق تو - به جاي رفتن- پرواز مي كنند

قَلبي يَسبِقُ أقدامي

قلبم از قدم هايم سبقت مي گيرد

عَيني تَنْسَى آلامي

چشمانم درد هايم را از ياد مي برد

شَوقاً للقَمرِ الدَّامي

به شوق زيارت آن قرص ماه در خون تپيده

و إنْ حالَ الزَّمانُ دونَنا یا سیِّدَ الأَحْرار

اي سرور آزادگان! حتی اگر روزگار بين من و تو جدايي افکند

أُلبِّي صَرْخةَ المظلومِ يَدعُو غَيْرَةَ الثُّوارْ

ندای مظلومانه ات که انقلابی های با غیرت را میخوانی اجابت می کنم

 بِعَزْماتِي الأَصِيلة ... و قَبْضَاتِي الثَّقيلة ... أنا أفْدِی العَقيلة

با شجاعت حقیقی ام ...با مشت های سنگینم ....از زینب دفاع می کنم

يا أرضَ الوَفاء، أرضَ النُّجباء جِئناكِ

اي سرزمين وفاداري! اي كربلا! بسوي تو آمديم 

مِن النَّجفِ حتی الطَّفِ جِئناكِ

از نجف تا کربلا به سوی تو آمده ایم

مَن يَهْوَى الإمامَ القائِم

كسي كه امام قيام كننده (حضرت مهدي علیه السلام)  را دوست دارد

يَسيرُ كَسيلٍ عَارم

مثل سيلاب خروشان حركت مي كند

لا يَخْشَى لَومَ اللاّئِم

و از سرزنش ملامتگران باكي ندارد

و مِن شَتَّى البِقاعِ قدْ أتَى زَحفُ الوَلائييّن

سیل محبان سراسر جهان به سوی تو آمدند

تَحَدَّوا كَيْدَ صُهيونٍ، فَنِعْمَاً للحُسَينييّن

با مکر صهیونیست ها مقابله کردند و آفرین بر حسینی ها

 بِعَزْماتِي الأَصيلة ...و قَبْضَاتِي الثَّقيلة ... أنا أفْدِی العَقيلة

با شجاعت حقیقی ام ...با مشت های سنگینم ....از زینب دفاع می کنم

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 12 اسفند 1394برچسب:, | 17:2 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

 

صفر تمام شد و طی نشد عزای حسن

هزار حیف که شد زهرکین جزای حسن

 به غربتش چه بگویم، رسول اکرم گفت:

 که ماهیان همه گریند از برای حسن

ای ماهی دریا برایت گریه کرده

پیغمبر و زهرا برات گریه کرده

 به حشر با گل لبخند می‌شود محشور

 خوشا کسی که کُند گریه در عزای حسن

اصلاً محاله اسم امام حسن بیاد یه اسم دیگه نیاد، چه اسمی؟

کسی که فاطمه را کشت قاتل حسن است

 به روز حشر شهادت دهد خدای حسن

هنوز بر بدنش زخم‌ تیرها پیداست

 هنوز شهر مدینه است کربلای حسن

ز بس به پیکر پاکش نشست تیر ستم

 به روی شانه، بدن گشت نی‌نوای حسن

بابا، پیغمبر با اون مقام،  لولاک لما خلقت افلاک، با این عظمت، چه جوری تشییع کردن پیغمبرو؟چه جوری بدنش رو برداشتند؟تا حالا فکر کردی؟پیغمبر رو شبانه بردند خاک کردند. یکی یه دونه دخترش رو شبانه برد علی، چند نفر بردند؟این همه پیغمبر گفت: فاطمه پاره ی تن منه، هفت نفر.امیرالمؤمنین رو شبانه بردند،  باز برای تشییع فاطمه هفت نفر بودند، اما علی رو چهار نفر، فقط حسنین موندند، تنها بدنی که روز تشییع شد،  ای کاش بدن امام مجتبی رو هم شبانه می بردند، حضرت زهرا سلام الله علیها، یه روز به امیرالمؤمنین گفت: علی جان،  من نگرانم.نگران چی هستی خانم جان؟علی جان تابوت های مدینه، دیواره نداره، علی جان حجم بدنم پیداست، نمی خوام نامحرما حجم بدنم رو ببینند، امیرالمؤمنین تابوت ساخت، دیواره داشت خیال فاطمه راحت شد، یه جمله بگم، کاش یه دونه هم برا حسنت می ساختی، وقتی از بالای پشت بام تیراندازها تابوت رو هدف گرفتند، اگه تابوت دیواره نداشته باشه، تیر مستقیم به بدن میره، هفتاد تا تیر به این بدن، لااله الا الله، با این بدن چه کردند؟فقط همین رو بگم: وقتی ابی عبدالله تیر بیرون میکشید، کفن، پاره پاره شد، بدن پاره پاره شد.می خوام بگم: یا زهرا، بدن حسنت،  جنازه ی اما حسن مجتبی، بدن بی جان، هفتاد تا تیر خورد، ما می خواهیم عالم رو زیر رو کنیم، بدنی که جان نداشت، اما حسینت هنوز داشت نفس میکشید، حسین... من روضه ام رو میخوام از زبان امام بخونم، می خوام حقش رو ادا کنی، برت میگردونم خطبه ی زین العابدین، کلام امام، یه جایی تو مجلس اون ملعون، امام سجاد وقتی خطبه خوند، اول جد اولش رو معرفی کرد، بعد جد دومش رو معرفی کرد، بعد مادرش رو معرفی کرد، تا گفت: انا بن فاطمه،  اونجا یزید ملعون به مؤذن گفت: بلند شو اذان بگو، تا رسید مؤذن به اسم پیغمبر، تا گفت: اشهد ان محمد رسول الله، زین العابدین بلند شد عمامه شو زمین زد، گفت:  این محمد که میگی،  جد توست یا جد من؟ اینجا همه ی مقاتل میگن: یزید از جلسه رفت، فرار کرد، نتونست بمونه.من با اینجا کار دادم، وقتی این ملعون رفت، انگار امام سجاد راحت شد، انگار سبک شد، اینجا چند تا جمله داره، پدرش رو معرفی میکنه، یکی از جملات اینه، رسید به جمله،  أنَا ابنُ مَنقُتِلَ صَبرا ، من پسر اون کسی ام که تو گودال قتلگاه،  هنوز زنده بود، یه نفر با نیزه، یه نفر با شمشیر، یه نفر با سنگ، پیرمردها میومدند، یکی با چوب می زد، یکی با عصا می زد، اینقدر زدنش، ای حسین......بگو حسین، نفست بگیره، کربلاتو امام حسن بده، ای حسین.....


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 12 اسفند 1394برچسب:, | 16:59 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

 

 

گفتا شنیدم سلامت نمی کنند

گفتا مگو جواب سلامم نمی دهند

تو مثل اهل مدینه زمن مگردان رو

که فارق از دو جهانم به یک کلام کنی

دربهشت کنی باز و زود می بندی

چه می شود نگه نیمه را تمام کنی

نور خدا نخله ى سینا،  حسن

هوش ربا،  از دل موسى حسن

نغمه ى داوود از او پُر ز شور

راز شفا بخشى عیسى حسن

حسن جان،  حسن جان....

یاسمن سرو قد سبز پوش

سیم تن گلرخ زیبا حسن

هر دو به عرش عظمت گوشوار

سرخ حسین آمد و خضرا حسن

فرق حسین است و حسن حرف یا

این حسن است، آن دگرى یا حسن

سبط نبی، نجل علی، حبل خدایم

بنیانگذار نهضت کرب و بلایم

در عرصه ی پیکارها بی یار ماندم

یاران همه رفتند و با اغیار ماندم

بی خود نبود شب عاشورا دل زینب گرفت، گفت:حسین جان این اصحابت رو امتحان کردی؟گفت:زینب جان این اصحابم تا آخرین قطره ی خون پای من ایستادن، چرا این سئوال رو میکنی؟آخه از حسنم خاطراتی دارم.به علامه ی طباطبایی گفتند:چرا صلح کرد امام حسن؟فرمود:حسین هفتاد و دو تا داشت،  حسن نداشت. بابا امام حسین اومد نماز بخونه، حبیب، سعید ایستادند، یکی هیفده تیر، یکی سیزده تیر خورد، خم به ابرو نیاوردند، امام حسن تو خیمه ی فرماندهی مشغول نماز بود، سجاده رو از زیر پاش کشیدند، چنان به ران مبارک خنجر زدند استخوان معلوم شد، بمیرم برا غریبیت آقاجان.

فرزند حیدر را سر سازش کجا بود

این صلح آغاز قیام کربلا بود

من جنگ صفین و جمل را قهرمانم

من یکه تاز سرفراز نهروانم

ضربات امیرالمؤمنین بکر بود،  یه ضربه می زد کارو تموم می کرد،  یه نفر رو دو بار زده، اول زد پاشو قطع کرد، بعد هم رو سینه نشت، علتشم شاید این باشه که اسم باباشو آورد، گفت:من با بابات رفیقم علی، اول پا رو زد شاید ایمان بیآره.....یه نفر دیگه ام بود این جوری ضربه می زد اونم امام حسن بود، دویست نفر گارده حفاظت از جمل اند، همه نیزه دار، این دویست نفر یه گردان ویژه اند، امیرالمؤمنین علیه السلام به محمد حنفیه فرمود:میری کار این گردان رو به هم می ریزی و کار و تمام میکنی، گفت:لَبَّیک یا اَبتا، تاخت، تاخت، نیزه دارها یه عده نشسته یه عده ایستاده، یه عده سوراه، رسید به گارد اینها برگشت، امیرالمؤمنین عصبانی شد، گفت:بابات منم اما این ترس رو از من به ارث نبردی، این ترس ارث مادرت بود.اَینَ الحسن. لَبَّیک یا اَبتا، فرمود:برو کارو تموم کن، امام حسن تاخت، این شمشیر داره می چرخه، نیزه دارها نگاه کردند، هیبت امام حسن رو دیدند، فرار کردند، همه فرار کردند، زد شتر رو پی کرد، تو کجاوه دست اون رو گرفت، گفت:کیه به حریم نبوی وارد شده، امام حسن گفت:محرمتم، بیا پایین، امیرالمومنین می فرمود:جانم حسن، یه هیبتی داشت، یا امام حسن زود پیرشدی، امام حسن فرمود:ما بنی هاشم زود پیر میشیم. نه آقا از همه ی بنی هاشم زودتر پیر شدید، فرمود:من بچه بودم یه منظره ای دیدم تو کوچه....

یافتم در گذر راهبری

از شه تشنه تو مظلوم تری

همسری داشت حسین همچو رباب

بود عمری ز غمش در تب و تاب

آخه سر از تشت افتاد، اومد جلو، اولین بار بود رباب از زینب جلو زد، سر رو برداشت،  داره پیشونی رو می بوسه، حضرت زینب سلام الله علیها تعجب کرد، رقیه هم داره می بینه، بابا به همه رسیدی، نوبت من کی می رسه، شب تو خرابه بی بی زینب فرمود:رباب عاشورا داداشم داشت می رفت همه به خط شدیم برا دست بوسی، تو یه گوشه ایستادی نیومدی، اون روز اونجور، امروز اینجور، گریه کرد، خانم جان اون روز به خودم گفتم:تا زینب هست تو کی هستی، اما دعا کردم یه بار دیگه پیشونیه پسر پیغمبر رو ببوسم، امروز خودم دیدم سر خودش اومد

همسری داشت حسین همچو رباب

بود عمری ز غمش در تب و تاب

اربعین سه روز موندند،  می خوان برگردند، زین العابدین فرمود:عمه جان، اگه بمونیم همه مثل رقیه میشن، بی بی فرمود:چشم بریم. همه سوار شدن دیدن یه نفر کنار قبر ابی عبدالله، اومدند دیدن رباب،  خانم جان میشه من اینجا بمونم.

همسری داشت حسین همچو رباب

بود عمری ز غمش در تب و تاب

لیک دلها همه غم پرور تو

که بود قاتل تو همسر تو

یه نگاه کرد امام حسن دید همسرش ظاهری هم شده داره گریه میکنه، آقا کرم رو ببین، فرمود:از اون راه فرار کن،  دست زینب بهت نرسه، راه فرار به قاتل نشون داد، فردا قیامت مگه میذاره مارو جهنم ببرند، فرمود:دلی که برا حسنم بسوزه فردا قیامت نمیذارن بسوزه، چشمی که برا حسنم گریه کنه، فردای قیامت گریون نمیشه، پایی که قدم برداره برا زیارت حسن، در صراط نمی لرزه، اربعین حدود بیست میلیون کربلا بودند، الان بقیع چه خبره؟یه دعا کنم:

 

ای کاش شبیه اربعین امسال

راه حرم فاطمه هم باز شود

کی میگن بیایید برید راه حرم امام حسن هم بازشده؟

داد این گنبد وارونه ی پست

دو زن خائنه را دست به دست

آن یک از زهر جفا قلب تو سوخت

وین به تابوت تن پاک تو دوخت

اربابتون تو بقیع نشت رو زمین، بعضی تیرها گیر کرده، تیر می خواد بره راحت تر فرو میره، وقتی می خواد بیرون بیاد غوغاییه.

من دل خسته غریب وطنم

پاره ی قلب پیمبر حسنم

نگذارید بداند زینب

زچه گلگون شده رنگ کفنم

تیر هم گر بدنم را بدرید

ببریدم ولی آهسته برید

حسین جان عباس شمشیر نکشه...هر کی دلش می خواد بین امام حسن و امام حسین باشه،  محضر پیغمبر و علی برسه بلند بگه: یا حسن...

فرمود کنیزها تشت بیارید، یه ملحفه ای رو سر انداخت،  همین جور خون دل داره می ریزه،  ناله دارها، خبر به زینب دادن، همچین که صدای پای زینب رو شنید،  فرمود:این تشت رو ببرید،  تشت رو دارن می برن، لب ها رو پاک می کرد، چشم زینب افتاد دید گوشه ی لب ها خونیه. خدایا این ماه صفر دو تا تشت نشون زینب دادند، .

اندر اینجا قلب زینب خسته بود

اندر آنجا هر دو دستش بسته بود

از لب لعل حسن خون می چکید

خورد لب های حسین چوب یزید

اینجا باز اباالفضل، حسین بودند زیر بغل زینب رو بگیرند،  اما بمیرم دست بسته زینب رو آوردنش مجلس یزید، دید چوب بالا می ره...

آن روز مرگم را به چشم خویش دیدم

کز مادرم عجل وفاتی را شنیدم

ای کاش جای محسنش من مرده بودم

ای کاش من سیلی زدشمن خورده بودم

ای که میگی به روضه خون

روضه ات رو اینجوری نخون

منم میگم با دل خون

خدا کنه دروغ باشه

میگن که گوشواره شکست

میگن روی زمین نشست

مونده هنوز یه جای دست

خدا کنه دروغ باشه

اومدند بیرون از مسجد، امام حسن دستش تو دست مادر، هی میگه جانم مادر، راهشون رو گرفتند، بی بی دست امام حسن رو فشار داد، یعنی حسنم، امروز کربلای توست، عالم تو دست توست،  اما امروز روز صبر.

 میگن:این که یه دست زد، یه سیلی زد غلط، یه نگاه کرد این طرف از علی خبری نیست، یه نگاه کرد اون طرف از علی خبری نیست، با دو دست از دو طرف آنچنان زد تو صورت بی بی دوعالم،  دیگه چشم ها خوب نمی دید، دیگه گوش ها آسیب دیده، وقتی افتاد رو زمین،  امام حسن زیر بغلش رو گرفت، وای مادرم، مادرم.یه روز فضه اثاثش رو جمع کرد، امیرالمؤمنین فرمود:تو هم می خوای مارو تنها بذاری، بقچه اش رو زمین گذاشت شروع کرد گریه کردن، بابا منم کنیزش بودم، می خوام گریه کنم، جلو شما که هیچکی نمیتونه گریه کنه،  تا شما نیستید، حسین گریه میکنه، زینب گریه میکنه، دو سه کلمه حرف می زنم آروم می گیرند،  اما من دارم از گریه ی حسنت دق می کنم، هرچی میگم:خواهرت دق مرگ میشه، حسین داره می میره، بابات اذیت میشه، هی میگه:فضه تو که نبودی، نبودی، حسین هم ندید، زینب هم ندید، اونی که من دیدم حالا حالاها باید گریه کنم...


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 12 اسفند 1394برچسب:, | 16:0 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |



همه ی وجودم عباس
ای بود و نبودم عباس
ابوفاضل،ابوفاضل...
غوغای ِ عطش بر پا شده
خیمه ها لب ریز ِ سراب
دل ِ همه رو خون می كنه
قحطی ِ آب قحطی ِ آب
اما یكی آروم نمیشه
مونده دلش در تب و تاب
از تشنگی داره می میره
شش ماه ی نازه رباب
چشمارو گریون میكنه
سقا رو دل خون میكنه
قلب ِ عمو دیگه طاقت نداره
میره شاید یه كمی آب بیاره
تا كه علی آروم بگیره
رو دستای ِ مادر نمیره
تا چشم ِ حسین خون نباره
قلب ِ حرم بی شكیب ِ
خیلی آقامون غریب ِ
همه ی وجودم عباس
ای بود و نبودم عباس
ابوفاضل،ابوفاضل...
كنار ِ شریعه رسیده
غم دلشو آب میكنه
آتیش می گیره چشم ترش
مشكو كه سیراب می كنه
خونكای آب و میبینه
اما نمی نوشه ز آب
با دلی پر از حسرت و غم
باز یاد ِ ارباب می كنه
غم نداره توی ِ وفا
تكیه گاه ِ خون ِ خدا
سقا به سوی حرم پر كشیده
اما چرا امیدش نا امیده
هم مشك آبش رفته ز دست
هم محراب ابرو ها شكست
میرسه حسین قد خمیده
علقمه شد دریای خون
نقش زمین ِ آسمون
همه ی وجودم عباس
ای بود و نبودم عباس
ابوفاضل،ابوفاضل...


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 19 بهمن 1394برچسب:, | 16:6 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

Image result for ‫عکس مداح محمود کریمی‬‎

 
23
Image result for ‫عکس مداح محمود کریمی‬‎
46
 
Image result for ‫عکس مداح محمود کریمی‬‎

برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 19 بهمن 1394برچسب:, | 15:50 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |



خورشید به گود آمده ،سرگرم قنوت است
این آل سعود است که در حال سقوط است 3

آماده شده لب بزند جام جنون را
صادرکند از نفت عرب،بشکه ی خون را

بیزار ز جنگیم ولی مرد جهادیم
دادیم سر و دست ولی باج ندادیم 2

ما با احدی نیز نداریم سر جنگ
لعنت به بلادی که شد آغاز گر جنگ

ما منتظر حمله ای از سوی حجازیم
تا بین بقیع ش حرمی ناب بسازیم

علی .........

یا حیدر کرار زند نقش به زودی
بر پرچم سبز عربستان صعودی

(از روضه عباس)2 شرف یاد گرفتیم
یک عمر از او یکسره امداد گرفتیم

*شما بچه هییتی ها که کم نمیارید،شما که یک عمر از ابوالفضل دم زدید
 اینجا نتیجه می ده ، اونایی کم میارن که پشتشون به حضرت ابوالفضل گرم نیست*

ما غیر کفن بر تن خود جامه نداریم
ای شمر برو شوق امان نامه نداریم

آماده ی آنیم بپوشیم کفن را
ایران که نمردست بگیرد یمن را

هر شاه صعودی شده یک نوکر در بست
در پشت لباس عربی فتنه ی غرب است

ننگی که به پیشانی شاهان صعودی ست 2
زیر سر یک مشت مسلمان یهودی ست 2

از نام علی  واله و مستیم همیشه
ای خاک یمن پشت تو هستیم همیشه

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 19 بهمن 1394برچسب:, | 15:20 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

دانلود مداحی میثم مطیعی بنام سلام ای هلال محرم

 

متن مداحی میثم مطیعی بنام سلام ای هلال محرم  :

شده آسمان خیمه غم/ زمین و زمان غرق ماتم
دوباره افق، رنگ خون است/ سلام ای هلال محرم
دوباره محرم رسید و / حسینیه شد سینه هامان
دل اهل دل سینه زن شد /نفسهایمان مرثیه خوان
به هر خط مقتل/ بیا خون بگرییم
که منزل به منزل/ چو مجنون بگرییم
(یاحسین یابن الزهرا)

بخوان روضه خوان بار دیگر/ بیا شرح آن ماجرا کن
بیا بغض یک ساله مان را/ به یک روضه حاجت روا کن
روایت کن از دشت ماتم/ بخوان خط به خط روضه هایت
ولی بگذر از خط آخر/ که سربسته ماند حکایت
بیا ای دل امشب/ به پابوس این غم
بیا تا بباریم/ چو باران نم نم
(یاحسین یابن الزهرا)

دوباره شده صحن هیأت/ پر از عطر نام شهیدان
دوباره بیا دم بگیریم/ به یاد امام شهیدان
که ما مرد راه حسینیم/ نبیند کسی ذلت ما
بمیریم و هرگز نگیریم/ امان نامه دشمنان را
که میثاق ما جز/ به عشق ولی نیست
که فریاد ما جز/ علی یا علی نیست
(یاحسین یابن الزهرا)


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 بهمن 1394برچسب:, | 16:39 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

Image result for ‫عکس مداح میثم مطیعی‬‎

کلُّ زمانٍ جدیدْ ... فیهِ یزیدٌ جدیدْ

 

می شکند خشم ما، کاخ یزید زمان

یکسر قهرنا، قصر یزید الزمان

 

لرزه به پا می کند، در دل اهریمنان

ویرجف قلوب الشیاطین

 

می رسد از هر طرف، پاسخ هل من معین

من کل جانب، یصل لبیك لنداء هل من معین

 

گشته سپاه حسین، جلوه گر از اربعین

وظهر جیش الحسین من یوم الأربعین

 

دنیا و عقبای ما حسین... لبیک یا مولا یا حسین

یا حسین، أنت دنیانا وعقبانا. لبیك یا مولانا یا حسین

 

تا دشمن هست ما روز و شب در میدانیم

نحن في‌المعرکة لیل نهار مادام العدو موجود

 

ما سیلابیم، ما دریاییم، ما طوفانیم

نحن السیل، نحن البحر، ونحن العاصفة

 

 

نحنُ هُبوبُ الرياحْ نحنُ عُلوُّ الرِّماح

(ما وزش بادیم ...... ما بلندی نیزه‌هاییم)

 

نحنُ بَريقُ السُّيوفْ نحنُ رُعودُ الكِفاحْ

(ما تلألؤ شمشیرهاییم .... ما غرش نبردیم)

 

نحنُ جنودُ السّماءْ ... في دَمِنا الكِبرياءْ

(ما سربازان آسمانیم  ..... و بزرگی و عظمت در خون ما جاری است)

 

نحن شُعوبُ اللّهيبْ أشعلهُ الشُهداءْ

(ما ملت‌هایی هستیم همانند زبانه‌های آتش خشم ..... که خون شهدا آن را افروخته است)

 

بُركانُ الثوّارِ يا حسين

این آتشفشان انقلابیان است، ای حسین (ع)

 

صَرْخاتُ الأحرارِ يا حسين

و این فریاد آزادگان است، ای حسین (ع)

 

في بَحرِكَ  المَوَّاجِ قد شُدَّ الشِراعْ

( بادبان‌های کشتی نجات در دریای موّاج تو کشیده شده است)

 

مَن في سَفينِكَ لا يلقاهُ الضَّياعْ 

(کسی که در کشتی توست، گمگشته و سرگردان نمی‌شود)

 

كلُّ زمانٍ جديدْ ... فيهِ يزيدٌ جديدْ

(در هر دوره جدید ..... یزید جدیدی وجود دارد)

 

إنَّ سبيلَ الحياةْ ... رفضُ حياةِ العَبيدْ 

(تنها راه زندگی با سعادت .... رهایی از زندگی بردگان است)

 

إنَّ لنا في الحسينْ ... حَبلَ صُمُودٍ مَتينْ

(همانا حسین برای ما .... ریسمان محکم ایستادگی است)

 

وَحدتُنا قُوَّةٌ ... تَفْتِكُ بالظالمينْ

(وحدت ما قدرتی است .... که ستمگران را از پای در می‌آورد)

 

آمالُ الانبياءْ يا حسين  

این آرزوی پیامبران است، ای حسین(ع)!

 

قدْ لاحتْ في السّماءْ يا حسين

که در آسمان متجلی شد، ای حسین(ع)!

 

لنْ ينثَنيْ عَزمُ الشعوبِ الثّائِرةْ

(اراده ملت‌های انقلابی)

 

ضِدَّ حُكوماتِ الضَّلالِ الجائِرةْ

(در مقابل حکومت‌های گمراه و ستمگر خاموش نخواهد شد)

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 بهمن 1394برچسب:, | 16:37 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

Image result for ‫عکس مداح میثم مطیعی‬‎

 

 

با اذن رهبرم ، از جانم بگذرم

در راه این حرم ، در راه یار

یا حیدر گویم و شمشیری جویم و

اندازم لرزه بر جان کفار

هم پیمان گشته اند کفر و تکفیر

شیطان است و زر و زور و تزویر

اما از وعد حق دل آگاه است

پیروز این نبرد حزب الله است

نماز صبح در کربلا

نماز ظهر در سامرا

نماز عصر ان شاء الله

بقیع و مسجد الاقصی

 

لبیک یا علی یا مرتضی


لِعلی أنْتَمی ، حُبُّه فی دَمی

من به علی منسوبم ، عشق او در خون من 

سَیفُه مُلهِمی ، هو الإمام

و شمشیرش الهام بخش من است ؛ اوست که پیشواست!


واعلمُوا أنَّ لی ، نَبْضٌ بِداخِلی

بدانید و آگاه باشید که درون من تپشی است

سمّیتُهُ علی ، فخرُ الکِرام

 که آن را علی نامیده ام؛ مایه افتخار کریمان

منهُ نَسْتَلهِمُ روحَ الإیمان

ما جوهر ایمان را از او الهام گرفتیم

لا نخافُ الریاح إنّا بُرکان

از هیچ بادی نمی هراسیم که خود آتش فشانیم

یا تکفیری! صبرکْ صبرکْ

ای تکفیری! صبر کن ، صبر کن

إنّا سوفَ نَحفِر قبرَک

ما گور تو را خواهیم کَند

لبیک یاعلی ، یا مرتضی

یا أحفادَ ثمود ، یا جُرذانَ الیهود

ای نوادگان ثمود ، ای موش های یهود! 

إنّا سوفَ نعُود ، للانتقام

ما برای انتقام بر می گردیم

إن کنتُم داعشاً ، فإنّا داعسٌ

اگر شما داعش هستید ما نیز "داعس" ( له کننده) هستیم

 سوف نَدعَسُکم، تحت الأقدام

 و شما را زیر گام های خود له می کنیم


إنّا فی المعرکة سَیفٌ مسلُول

ما در میدان نبرد شمشیر عریانیم


سَنَجْعلُکُم عَصْفاً مأکول

و شما را مانند لقمه ی جویده شده خواهیم ساخت


إنّ الموتَ یُصبِح قوتک

قطعاً مرگ و نابودی ، قوت و غذای تو می شود

 

لکن قبلَه جیبْ تابوتَک

اما پیش از آن ، تابوتت را همراه بیاور

یا إسرائیل ! خیبر خیبر!

ای اسرائیل خیبر را به یاد بیاور

إنّا والله جیشُ حیدر

به خدا سوگند که ما سپاه حیدریم

لبیک یاعلی ، یا مرتضی

 

لبیک یا حسین، یا ثارالله


kheyme.blog.ir تعجیل در فرج حضرت صاحب صلوات

برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 بهمن 1394برچسب:, | 16:35 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

 

 

 

متن کامل اشعارحاج محمود کریمی

 

 

 

 

 

روضه 

اقا دیگه بیا الغوث الامان

فدای گریه هات یا صاحب الزمان

دلم گرفته ماتم خیمه ها

بیا که سینمون شده کربلا ای وای

دل رئوف تو تحت فشاره و

زخم دل حسین مرحم نداره و

تو گریه میکنی برای حرم

فدای گریه هات پدر مادرم

اقا به ما بگو کجایی امشب و

فقط تو میشنوی صدای زینب و

صدای گریه همه تشنه ها

صدای پای عمه تو خیمه ها

اقا اگه بدم برای ابروت

دست رو سرم بکش به خاطر عموت

به خاطر امیر صاحب علم

من و ببر برا دفاع از حرم

روضه

گرفته خون چشِ برادر حسین
بال و پر حسین دلاور حسین
غریبی حسینُ امشب ببین
امون میدن به شیر ام‌البنین 
دلش گرفته که بهش امون میدن
فرشته‌ها دارن تو خیمه جون میدن 
میگن دیگه نباش کنار حسین
برو کنار تموم
شه کار حسین 
میگن تو اون طرف همیشه سربه‌زیر
تو این همه سپاه بیا بشو امیر 
تو خیمه شما که قحط آبه
ولی ماها اسبامونم سیرابه
غضب تو چشمایِ برادر حسین
میگه که زندگی‌م فدا سر حسین
من اومدم براش بمیرم فردا
دامن زهرا رُ بگیرم فردا

قیامتی شده کنار علقمه

فاطمه اومده برید کنار همه

الهی عباست بمیره مادر

نیزه به پهلو هات نگیره مادر

شرمندم و از شرم خونی شده اشکم

مادر حلالم کن که پاره شد مشکم

کشته من و خجالت از شیر خواره

فکر طناب و خواهر اواره

حالا که اومدی مادر قد کمون

حسین داره میاد یه کم دیگه بمون

باید ببینه من سرم رو پاته

بازم یکی از پسرات همراته

یه جمله روضه شد روضه مو به مو

دست رو شونم بذار یه یا علی بگو

رو گونه جای دست اون بی دین بود

بشکنه دستش چقدر سنگین بود

روضه

خونمون این طرفه کجا میری بیا بیا

چیزی تا خونه نمونده جون بابا راه بیا

دیگه داریم میرسیدم اینقده رو خاکا نشین

بذا تا گوشوارت و جمع کنم از روی زمین

فضه داره با ناله هاش اتیش به جونم میزنه

هر کی با هر چی دستشه مادر ما رو میزنه

قنفذ از راه همان لحظه که امد میزد

تازه میکرد نفس را و مجدد میزد

روضه

احساس عباس انفاس ال و الله و خیر الناس عباس

معیار ارباب در مکتب کرب و بلا مقیاس عباس

در دین ارباب توحید علی اکبر و اخلاص عباس

در اوج روضه تلفیق بوی سیب و بوی یاس عباس

مثل رقیه ذکر تمام بچه ها عباس عباس

هم مو کشیدند هم گوش را با طره گیسو کشیدند

ابری شده شط بس که کمان تیر از هر سو کشیدند

ازتیر هاشان بالای چشم ماه یک ابرو کشیدند

فواره زد اشک وقتی که تیر از چشم این اهو کشیدند

لشکر نشسته تیری به مشک مرد اب اور نشسته

یک جا به حنجر یک جا سه شعبه روی چشم تر نشسته

شش ماهه خواب است در انتظارش مادر اصغر نشسته

فعلا رقیه در خیمه ها با زیور و معجر نشسته

فعلا ندیده این سیل تیری را که بر پیکر نشسته

فعلا ندیده سر را که از پهلوی روی خنجر نشسته

بازو جدا شد اخر سر این ابرو از ان ابرو جدا شد

گیسو بلند است پس نیزه خیلی سخت از گیسو جدا شد

تنها نه بازو انگار پاهایش هم از زانو جدا شد

زمینه

وای پسر ابوتراب یل سپاه حسین

نور نگاه حسین تویی پناه حسین

بمیرم اینکه دیدم تو روی خاک افتادی

جونم به لب اومد تا پیش چشام جون دادی

تو روی زمین امیر حرم بدون تو من شکسته پرم

بگو چطور تو رو تا خیمه ببرم

*********

پاشو ببین من بی تو چه حال و روزی دارم

پاشو ببین میخنده دشمن به حال زارم

دیگه رمقی نمونده برام نمونده نفس گرفته صدام

بگو بدون تو می مونه چی برام

وای خدا کنه پرت و نبینه خواهر تو

نبینه چه بلایی اومده به سر تو

**************

با ابروی پیوستت عمود اهن اومد

انگار کنارت زهرا جلو تر از من اومد

صدا میزنم بی یاورم و صدا میزنی تو مادرم و

پاشو بگو به کی سپردی حرم و

وای میرم و بدن تو پیش مادر من

فردا سر تو به نی کنار سر منه

زمینه

بسم الله ای روح البقا

بسم الله ای شمس الضحی

بسم الله ای عین الیقین

این کیست این شمس ربانیست این

ایات قرانیست این این عشق طوفانست

دلبر زهراست این ثانی مولاست این

این کیست این هذا جنون العاشقین

بسم الله ای خون خدا  بسم الله ای شهد بلا

شهد شهید کربلا  یابن امیر المونین

***********

مرده بدم زنده شدم عشق تو را بنده شدم

دولت عشق امد و من دولت پاینده شدم

یار حسین دلدار حسین یا سید الاحرار حسین

گرد حرم دویده ام صفا و مروه دیده ام

هیچ کجا برای من کرب و بلا نمیشود

جان حسین جانان حسین عالم سن قربان حسین

خاک سر کوی تو زنده کند مرده را

چون که شهیدان تو جمله مسیحا دمند

یل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینین پرچمی

علی العباس واویلا حسین تنهاست واویلا

واحد

ای عزیز فاطمه بیدار شو

خوابید تو علقمه بیدار شو

من دارم میرم سفر بیدار شو

همسفر نا محرمه بیدار شو

ما رو دستگیر کردن عباس

بچه ها رو پیر کردن عباس

ببین از رو نیزه عزیزم

زینب و اسیر کردن عباس

********

ای یل ام البنین بیدار شو

حال و روزم و ببین بیدار شو

پاشو دستم و بگیر بیدار شو

تا نیفتم رو زمین بیدار شو

مادرا صد بار مردن عباس

دخترا سیلی خوردن عباس

بعد تو به سمت خیام و

چادر ما دست بردن عباس

**********

ای همه پناه من بیدار شو

دشمنامون اومدن بیدار شو

ترسو ها جری شدن بیدار شو

بی بهونه میزنن بیدار شو

غصه ها تکرار میشه عباس

این سفر دشوار میشه عباس

تو که رفتی یا غیرت الله

صحبت بازار میشه عباس

واحد

امشب دوباره تا سحر بالاست دست دعای حضرت زینب

همه سر سجاده عشقند اماده شهادتن امشب

دل نگرون عمه سادات تو خیمه گاه حضرت ارباب

با حرفای حسین دلش گپرمه به بیعت مردونه اصحاب

شب شوق شب یاره نگهبان حرم امشب علمداره

الا نوحوا

********

دعا میخونن بین هر خیمه مخدرات ال پیغمبر

عالم شده محو عبادات عباس و قاسم و علی اکبر

اینا محاله رو بگردونن از عهد بسته با ثار الله

شیعه واقعی وفا داره به پرچم علی ولی الله

سلام الله صلوات الله علی مولانا حسین ذبیح الله

الا نوحوا

*********

میاد پیش برادرش زینب یه کهنه پیراهن تو دستاشه

برادرش غریبه و تنها دل نگرون عصر فرداشه

بی تابه و گریونه با یاد وصیتای مادرش زهرا

دل شوره داره که برادر رو ببینه بی کفن تو این صحرا

چش زینب شده دریا امان از حال غروب عاشورا

الا نوحوا

تک

علمدارم میری و من بی قرارم علمدارم

ای ماه شبهای تارم علمدارم

دست حق پشت و پناهت علمدارم

من غیر از تو کی و دارم علمدارم

تو را دارم چه غم دارم ابالفضل ای علمدارم

وقتی روی مرکبی تو علمدارم

دلگرمی زینبی تو علمدارم

تو طوفان کربلایی علمدارم

میر حیدر منسبی تو علمدارم

دودمه

وقت جدایی رسید باد مخالف وزید

از شرر داغ تو پشت برادر خمید

پشت و پناهم شکست پشت سپاهم شکست

فاطمه در کربلاست علقمه در خون نشست

شور

من با تو خوبم و این خوب میشه

بی تو من نمیدونم چی میشه

من گرفتارم غم تو شده یارم

اخه دوست دارم

وای غریب اقا

************

دست تو همه رو شیدا کرده

مست هر کی تو رو پیدا کرده

ماه و خورشدی توی این شب تارم

اخه من دوست دارم

وای غریب اقا

*********

قلب من جزیره مجنونه

اونجا که جای شهیدامونه

با خیال تو تا شلمچه اوارم

اخه من دوست دارم


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 بهمن 1394برچسب:, | 16:16 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

روضه(حاج محمود کریمی)

Image result for ‫عکس مداح محمود کریمی‬‎

200 × 200 - namnak.com

ای در یم عصمت یا حضرت معصومه

ای فاطمه عترت یا حضرت معصومه

ای خاک رهت جنت یا حضرت معصومه

ای سایه تو عفت یا حضرت معصومه

قم از یم تو رحمت یا حضرت معصومه

محتاج دمت حکمت یا حضرت معصومه

تو در حرم موسی انسیه حورایی

انسیه حورایی محبوبه یکتایی

محبوبه یکتایی ممدوحه طاهایی

ممدوحه طاهایی ریحانه بابابی

ریحانه بابایی ایینه زهرایی

در صورت و در سیرت یا حضرت معصومه

تنها نه محیط قم ایران به تو می نازد

عصمت به تو می نازد ایمان به تو می نازد

عترت به تو می نازد قران به تو می نازد

تفسیر و اصول دین عرفان به تو می نازد

جن و ملک و حور و انسان به تو می نازد

بانوی همه خلقت یا حضرت معصومه

شمس و قمر انجم جن و ملک و انسان

جن و ملک و رضوان حور و پری و قلمان

هم حوری و هم قلمان هم مالک و هم رضوان

هم عالم و هم حاکم و هم بنده و هم سلطان

دارند به تو چشم لطف و کرم و احسان

گیرند ز تو حاجت یا حضرت معصومه

نبود عجب ای بانو شاهی به گدا بخشی

وز گرد حریم خود بر روح شفا بخشی

بر روح شفا بخشی بر سینه صفا بخشی

حاجات خلایق را از لطف و عطا بخشی

بر خلق زمین بخشی بر اهل سما بخشی

داری ز حق این قدرت یا حضرت معصومه

ای بانوی نه افلاک ای مادر اهل قم

ای خاک حریم تو تاج سر اهل قم

ای کوثر فیض تو در ساغر اهل قم

اید ز نسیمت جان در پیکر اهل قم

گلدسته صحنینت روشنگر اهل قم

ای قم حرم امنت یا حضرت معصومه

**********************

از محملت نظر کن و بین ازدحام را

ایم شور و شوق گفتن بانو سلام را

مامون کجا و جاه ولیعهد فاطمیه

داده خدا به مسندتان این مقام را

باران گل گرفته و فریاد میزنند

این شهر زیر هر قدمت احترام را

هم دختر امامی و هم عمه امام

هم خواهری و چو زینب کبری امام را

با روضه هات بغض دل شهر پاره شد

داری بنا که زنده کنی یاد شام را

یاد حضور زینب و جشن یهودیان

یاد سر بریده و بزم حرام را

اباد بود گرچه همه خانه های شام

کارش کشید گوشه ویرانه های شام

روضه(حاج سید مهدی میرداماد , حاج محمود کریمی)

برادر تو به دستت امانتی نسپرد

میان قافله خورشید نازدانه نداشت

در ان سیاهی شب دست می کشد زینب

به گیسوان همان دختری که شانه نداشت

************************

عمه ببین میکوبه قلبم بابام خیلی دیر کرده

کاری براش پیش اومده یا موهاش به نیزه گیر کرده

عمه ببین که جای اون دست سرخی هنوز رو گونه داره

بابام داره امشب میادش ای بچه ها کی شونه داره

بابا میدونی تا دم مرگ با عمه ها صد بار رفتیم

بابا همین که ما رسیدیم بابا بگم بازار رفتیم

زمینه(حاج محمود کریمی)

دم اخر بی تو چش من گریونه

سفر سخت من نا تموم می مونه

دیدی من و کشت اخر جدایی

کارم تموم رضا کجایی

خواهر تو اخر از پا افتاد

تو دیار غربت تنها جون داد

********

حالا که خواهر از دیدنت محرومه

تو بیا تا اینجا دیدن معصومه

جونی برای سفر ندارم

بیا که از تو خبر ندارم

خواهر تو اومد دنبال تو

ولی بی خبر موند از حال تو

********

واسه معصومه شب اشک امشب

زیر لب میخونه چی کشیده زینب

تموم لشکر دور برادر

کنار گودال رسیده مادر

یه بدن بی سر بین گودال

خواهری که پیشش رفته از حال

یه جوری ام انگار خیلی پیرم

روی پای عمه از حال میرم

واحد(سید مهدی میرداماد)

یک ساله از تو دورم و بی یاورم

تنهایی سخته مهربون برادرم

از این جدایی خواهرت جون به لبه

شاید رسیده لحظه های اخرم

بی تو ببین دق کردم از دلواپسی

محنت کشیدم شب و روز از بی کسی

طاقت نداشتم بمونم تو مدینه

نمونده بعد تو برام هم نفسی

سرت سلامت دارم میرم بدون تو عزیز برادر

سلام میدم از طرفت محضر مادر

دعایی کن اروم بشم این دم اخر

حالا یه بغض سنگینه توی صدام

اگر چه ندیدنت سخته برام

خدا رو شکر ندیدم اینجا سرت و

به روی نیزه بزنن جلو چشام

خدا رو شکر ندیده اینجا خواهرت

جای سم اسبا رو روی پیکرت

میسوزونه دلم رو حتی فکرشم

سخته ببینم خنجر و .....

شور(سید مهدی میرداماد)

یارم گله داره من هم گله داره

یار از بدی و من گله از فاصله دارم

از دست دوری تو انی اشکو علیک

از راه دور و نزدیک صل الله علیک

یا حسین ثار الله

 

برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 بهمن 1394برچسب:, | 15:51 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |


(اَگه بره سرم رو نیزه ها
فدا سر تموم بچه ها
پاشو برو عزیز برادرم
کسی نره به سمت خیمه ها) 4

((از قصه آب شدم
خونه خراب شدم )2
شرمنده ی زینب و روی رباب شدم)4

(مادر اومده بالاسرم
غرق خون شده با تو سرم
محشری شده برابرم
ای برادرم 4) 2

(
اَگه بره سرم رو نیزه ها
فدا سر تموم بچه ها)2
پاشو برو عزیز برادرم
کسی نره به سمت خیمه ها

((از قصه آب شدم
خونه خراب شدم )2
شرمنده ی زینب و روی رباب شدم)2

((
اَگه بره سرم رو نیزه ها
فدا سر تموم بچه ها)2
پاشو برو عزیز برادرم
کسی نره به سمت خیمه ها) 2

(از قصه آب شدم
خونه خراب شدم )2
شرمنده ی زینب و روی رباب شدم

(مادر اومده بالاسرم
غرق خون شده با تو سرم
محشری شده برابرم
ای برادرم 4) 2

((
اَگه بره سرم رو نیزه ها
فدا سر تموم بچه ها)2
پاشو برو عزیز برادرم
کسی نره به سمت خیمه ها) 2

(از قصه آب شدم
خونه خراب شدم
شرمنده ی زینب و روی رباب شدم)3

لب گودال خواهر افتاده
ته گودال مادر افتاده
آن طرف تر برادری تنها
بین یک مشت خنجر افتاده
پیکر افتاده
بی سر افتاده
خنجر افتاده
معجر افتاده .....


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 17 بهمن 1394برچسب:, | 13:39 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |


وای كه بی قرارم
وای به حال زارم
وای كه از تو دورم
وای به روزگارم
وای صاحب عزایی تو
آقای ِ مایی تو

آخه كجایی تو
وای از این مصیبت
وای از این همه درد
وای عزیز ِ زهرا
وای بیا و برگرد
وای ببین عزادارم
گریه شده كارم
جز تو كی و دارم
وای دلم گرفته
وای برای مادر
وای رسیده فصل ِ
وای عزای ِ مادر
وای گریونتم مادر
مدیونتم مادر
مجنونتم مادر
وای،وای،وای....


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 17 بهمن 1394برچسب:, | 13:37 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |



(پر کشیدن سمت کرببلا
عاشقونه رفتن تا به خدا) 2
حالا تو این دنیای غریبی
دلخوشی مونه یاد شهدا
چفیه و سربندا، گرمی لبخندا
نیمه‌شب سنگر، شور نافله‌ها
رفتن و ما موندیم، عمریه جا موندیم
کی میره از یادم، کوچ قافله‌ها
غروبا چشم به راشون، می‌مونم با دل خون، می‌مونم با دل خون
خدا این روسیاهو، به رفیقاش برسون، به رفیقاش برسون
(کی می‌شه ندبه‌های ما اجابت
آرزوی همه‌مونه شهادت) 3


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 17 بهمن 1394برچسب:, | 13:33 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |


(میلرزی مثه بید مجنون
می بینی با چشای گریون
حال من و پریشون ) 5
یازهرا 7
ای یار علی ، روی بستری
غم داری ولی ، ( فکر حیدری ) 2
قدر من و تورو نشناختند
تورو روی زمین انداختن،
تورو که گرفتن از من،
با غم تو کار من و ساختن
(میلرزی مثه بید مجنون
می بینی با چشای گریون
حال من و پریشون )3
ای یار علی ، روی بستری
غم داری ولی ، فکر حیدری
قدر من و تورو نشناختند
تورو روی زمین انداختن،
تورو که گرفتن از من،
با غم تو کار من و ساختن
(میلرزی مثه بید مجنون
می بینی با چشای گریون
حال من و پریشون )2
دیدی عاقبت ، بی یاور شدم
تنها بودم و ( تنها تر شدم )2
میدونی که علی مظلومه
علی بی فاطمه محرومه
میدونی که برای حیدر
بدون تو همه چی تموم
ای ماه آسمون خونم
ای درد و غم تو به جونم
زود پیر شدی ،جوونم
(میلرزی مثه بید مجنون
می بینی با چشای گریون
حال من و پریشون )2
می دونم که این ، روز آخره
ذکر بچه هات ،مادر مادره
بدون تو خونه زندونه
خونه بی تو میشه ویرونه
ای که داری میری و بی تو
من میمونم و دلی خونه
(حیدر را به خدا سپردی
جونم رو به لبم آوردی
رفتی ، منو نبردی ) 2
(میلرزی مثه بید مجنون
می بینی با چشای گریون
حال من و پریشون )2
بار غمت افتاد ، روی دوش زینب
داری میگی اون اسرارو،توی گوش زینب
شب آخره و حالا
بی امون میشه گریت با دیدن حسین
با این اشکای خاموشت
می گیری توی آغوشت
پیرهن حسین
نفسات می گه این ، دم آخر حسین
شده ورده لبت ،غریب مادر حسین


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 17 بهمن 1394برچسب:, | 13:24 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

 در ازدحام خیل گدا جا اگر کم است

تشریف آورید دو چشمان ما که هست

جایی اگر نبود خدا را صدا کنید

باب الجواد و سایه ی ایوان طلا که هست

خوش گفته اند قطره که دریا نمی شود

هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود

***

خاک حجره مثل خاک کربلا سوزان نبود

لااقل تا لحظه ی آخر تنت عریان نبود

مانند مادرت شده ای، قد خمیده ای!

آقا چرا عبا به سرخود کشیده ای !؟

با درد کهنه ای به نظرراه می روی !؟

مانند مادرت چقدر راه می روی !

خون ِجگربه سینه به اجبار می دهی

راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی

اینجا مدینه نیست، چرا دلخوری شما !؟

درکوچه های طوس زمین می خوری چرا ؟

با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده

خاک لباس های خودت را تکان بده

*نمی دونم با این بیت دل شما كجا میره، نمی دونم شما الان ذهنتون كجا میره،یكی مدینه میره،یكی گودال میره،یكی میره پهلو عمه جانش زینب،یكی میره مجلس ِ شام، نمیدونم حقش رو ادا می كنی یانه؟*

 مقداری ازعبای شما پاره شد،ولی...

نیزه نزد کسی به تو ازکینه ی علی

اینجا کسی به پیرهن تو نظر نداشت

فکروخیال گندم ری را به سر نداشت

اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت

چشمی به سمت مقنعه ی خواهرت نرفت

ای حسین....

*فردا مردم نیشابور خیلی با احترام آقا رو تشییع می كنند،آقا بمیرم برات امام رضا،آقا جان شما رو كفن كردن،رو تابوت شما گل ریختن،با احترام بردن، لایوم كیومك یا اباعبدالله، آقا نبودی جدت حسین رو غروب عاشورا،اسباشون رو نعل تازه زدن،بر بدن حسین تاختند،نبودی ببینی غروب عاشورا جلوی زن و بچه اش،لباساش رو كندن، آقا نبودی ببینی شمر نامرد نشسته بود رو سینه ی حسین، خانم زینب بالای گودال ایستاده، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،حسین...*

ای تشنه لب حسین جان

ای بی كفن حسین جان


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 16 بهمن 1394برچسب:, | 12:56 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

*حالا مردم مدینه راحت شدید مادرم رو كشتید؟دیگه صدایی از مادرم بلند نمیشه، آخه خودشون گفتند:یا روز گریه كن یا شب گریه كن،خسته شدیم از گریه هات، زبون ِ حال بگم:*

می نویسم به چشم تر مادر

می نویسم به روی در مادر

با همین پاره ی جگر مادر

سوختم از سکوت اگر مادر

می نویسم مرا ببر مادر

خواهرم نام ِ مادر آورده

چادر گریه آور آورده

غم من باز هم سرآورده

کوچه دادِ مرا در آورده

باز رفتم به آن گذر مادر

کوچه بود و عبور بانویش

کوچه و یک بهشت در کویش

مادری و فرشته هر سویش

باد حتی نخورده بر رویش

من از کوچه بی خبر مادر

کوچه بود و غروب غم بارش

کوچه بود و دو تا عزا دارش

کوچه ی سنگی و دو دیوارش

کوچه و سنگ های بسیارش

کوچه پر شد ز رهگذر مادر

دیدم آنجا هزار مشکل را

بسته بودند راه منزل را

جمع نا محرم و ارازل را

دیدم آن روز دست قاتل را

وای از چشم خیره سر مادر

چشم خود را که بست زد سیلی

دید بی حیدر است زد سیلی

وای با پشت دست زد سیلی

گونه ای را شکست زد سیلی

سنگ دیوار بود و سر مادر

می زدم داد که نزن نامرد

کُشتی اش پیش چشم من نامرد

جای مادر مرا بزن نامرد

یک نفر بین چند تن نامرد

از غرورم شکسته تر مادر

او زد و هر دو تا زمین خوردیم

هر دوتا بی هوا زمین خوردیم

پیش نامردها زمین خوردیم

خنده کردند تا زمین خوردیم

چادر و خون و خاکِ سر مادر

شاعر:حسن لطفی

*دو جا بی هوا زدن، بی هوا ریختن،یه جا تو كوچه ی بنی هاشم بی هوا ریختن، هر كی رسید زد،یه جا كربلا. بی بی یه وصیت كرد، گفت:دخترم كربلا من نیستم، به جای ِمن زیر ِ گلوی ِ حسین رو ببوس. بریم كربلا؟*

به تنش تا كه كردند خنجر را

بوسه ای زن به آن زیر ِ گلوش

قبل ِ تیر و سنان و سر نیزه

قبل از اینكه خنجرش با زور

می زند نانجیب بر نیزه

بعد غارت فراریان را دید

تبر و دشنه تیز می كردند

با لباسی كه از تنش كندند

تیغشان را تمیز می كردند

دید حتی لباس ِ اصغر نیست

نخ ِ قنداقه هم به غارت رفت

دست ِ رباب را بستند

بین نامحرمان اسارت رفت

*قرار و مدار گذاشتند، چه ساعتی؟همین كه خانم با قد خمیده اومد بالای گودال، دید زینب هی خاك ها رو می ریزه رو سرش، نگاه می كنه گودال رو، چه ساعتی؟ وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، دید اون نامرد نشسته رو سینه ی حسین، هی خنجر رو فشار میده،این سر بریده نمیشه، دید راه نداره،موی حسین رو گرفت،به پشت خواباند.*

او می برید و من می بریدم

از حرم تا قتلگاه زینب صدا می زد حسین....


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 16 بهمن 1394برچسب:مداحی, | 12:52 | نویسنده : مسعود ،رضا ،محمدحسین |

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • سوله مقاله